عاخه چرا باید ب کسی لطفی کنی ک میدونی لیاقتشو نداره و بعدها حتی بخاطر همین محبتت ناراحتتم میکنه -_-
هیچ بهونه ای بنظرم توجیهش نمیکنه ،هیچی!
+اکی ناراحته ولی دیگه ب من ربطی نداره . تقصیر خودشه .هزار باره براش پیش اومده و بازم کار خودشو میکنه!!اگه انتخابش اینه و ب حرف من گوش نمیده پس حالا ناراحتیشم باید تنهایی تحمل کنه !
دلو زدم ب دریاو بعد اینهمه مدت بهش پیام دادم!نمیدونم چی شد یدفه بدون هیچ ایده و فکری تصمیم ب گرفتن اینکار کردم.
از وقتی پی امو دادم زل زدم ب صفحه ی چتم ک ببینم کی سین میکنه!!!!اونم منی ک پی ویم پر از پیامای مهم سین نشده خیلیاس ک حتی غصم گرفته باید براشون وقت بذارمو جوابشونو دیگه بعد ی هفته بدم.
ی استرس عجیبیه .شورو ذوقو در کنارش ترسو دلهره ای ک خیلی وقته نداشته بودمش ولی با این ادم دارم.عین این نوجوونای ویرجینم وقتی باهاش چت میکنم.از فرط هیجان و لرزش انگشتام نمیتونم هیچی رو براش تایپ کنم!بگذریم ازین ک واژه برای حرفام پیشش کم میارمو مثه ی بچه کوچولو مغزم دیر لود میشه
سالاد ماکارونی رو با رسپیه مهی درست کردم فوق العاده شد ینی .بینهاااااایت با شوید طعم معرکه ای گرفته بود ! یطوری ک دلم نمیخواست ب هیشکی بدمشو همشو خودم تنها تنها حال کنم
دانشمند اومده پیشمون بازم
چه عجیب امشب یدفه ای یاد اقای محمدی و اون اس ام اسایی ک منو آبان براش فرستادیم افتادم و ریکشنی ک نشون داد.همینطور اون تعیین سطحه که در مورد اسانسور بود
چقدر من دیوونم گاهی . حالا ک ازش گذشته و مرورش ک میکنم میبینم واقعا رو چه حساب همچین کاری کردم،کردیم ! دیوونه تمام بودیم ! .
دست ب مدادرنگی بردن بعد اینهمه سال خیلی حس عجیبیه !خیلی!
از سر صبی ک هوسشو کردمو پاشدم کلییی دنبال این کتابه گشتم تا پیداش کردم.انگار قلمام دیگه باهام غریبگی میکنن برای همینم فقط ب رنگ کردن این ماندالاها بعد مدتها بسنده کردم.
+یادته کلاس طراحیی ک چقدر سعی کردم جور شه تا باهم بریمو عاخرشم نشد و اون کادوی تولد ابد.بعدازونم اصرار قاضی برای باهم کلاس رفتنمون و پیچوندن من! عاخرین مراودات منو نقاشی ب اینجا ختم میشد :)
درباره این سایت